یامهدی...
05 آذر 1394 توسط یامهدی
پیاده تا کربلا...
29 آبان 1394 توسط یامهدی
تنها با خدا....
28 آبان 1394 توسط یامهدی
یک عمردنبال رفیق گشتم اماهیچ….
تااینکه دیشب در"جوشن کبیر"پیدایش کردم….
“یارفیق من لا رفیق له”
واینجابودکه تازه فهمیدم….یه رفیق دارم….
“اسمش خداست”
"در عبرت گرفتن از گورها"
20 آبان 1394 توسط یامهدی
ساکنان گورهاراصدازدم وآنها خاموش ماندند
“اما توده خاک گور دربرابرسکوت آنان"مرا پاسخ داد:
گفت:آیا میدانی باساکنان خودچه کرده ام؟
گوشتهایشان رامتلاشی کرده ام وپوشاکشان رااز هم دریده ام
چشمانشان رااز خاک آکنده ام
همانا که ازرسیدن خاشاکی آزرده میشدند
امااستخوانهارانیز بگونه ای پراکنده کرده ام
که بندها ودستهاوپاها ازهم جداگشته اند
این را ازآن وآنراازاین جداکردم
وانهارابه حال خودگذاشته ام
تادرمدت طولانی بصورت استخوانهای پوسیده درآیند.